جانَگیر

🛶 او آدم جانَگیری بود. هر جا که می‌گذاشتی‌اش به یکی دو سال نمی‌رسید که مجبور به جابه‌جایی میشد. هر جا که می‌رفت اولش خیلی زود جای خودش را باز می‌کرد ولی به درازا ‌نمی‌کشید که آن‌جا برایش تنگ و تاریک می‌شد و فضای رشد بزرگتری را طلب می‌کرد. به‌نظرم شاید او زیادی از دنیا طلب‌کار بود! ولی این همه ماجرا نبود. چرا که از آن طرف هم، حتی در کوزه‌ای که برای کوتاه‌مدتی در آن زندگی کرده بود خیلی زود ریشه می‌دواند. امر نوستالژیک برای او به صورت مقیاس‌ناوردایی در تمامی مقاطع مختلف عمرش تکرار می‌شد.

برای آدم‌های جانگیرِ ریشه‌دوان زندگی خیلی جانکاه و پر درد است. یک بار می‌گفت، آدم نمی‌فهمد که دقیقا از چه زمانی دیگر برای برداشتن چیزی از قفسه‌ای مادرش را صدا نزده، یا برای باز کردن پیچی پدرش را! آدم‌ متوجه نمی‌شود که از کی قدش به قدری بلند یا زورش به قدری زیاد شد که دیگر برای رفع حوائجش به آدم‌های اطرافش مراجعه نکرده. آدم یکهو به خودش می‌آید می‌بیند از معلم ریاضی محبوبش بیشتر ریاضی بلد شده یا از آن‌هایی که روزی قهرمانشان تصور می‌کرده جلو زده. آن موقع فکر می‌کند حالا که قد من بلندتر شده باید از قفسه بالایی چیزی را به کسی بدهم یا سوالی از ساز و کار طبیعت را به یک دانش‌آموز پاسخ دهم. اما اگر گمان ببرد که کسی نمی‌خواهدش، آن موقع حس جانگیری بیداد می‌کند. می‌خواهد برود و جای بهتری پیدا کند که لااقل اگر نمی‌گذارند دستی را بگیرد، اجازه دهند که بلندقامت‌تر شود. دریغ که زمانی می‌گذرد و روز از نو و جانگیری از نو …

وَاجْمَعْ بَیْنی وَبَیْنَ اَوْلِیآئی

آن‌قدر دوست چیز مهمی است که در میان همه خواسته‌هایی که در زیارت امین الله آمده، یک‌ جایی مستقیما اشاره می‌کند که خدایا من و دوستانم را گرد هم جمع کن!

اَللّـهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئی وَاقْبَلْ ثَنآئی وَاجْمَعْ بَیْنی وَبَیْنَ اَوْلِیآئی بِحَقِّ مُحَمَّد وَعَلِی وَفاطِمَهَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اِنَّکَ وَلِىُّ نَعْمآئى وَمُنْتَهى مُناىَ وَغایَهُ رَجائی فی مُنْقَلَبی وَمَثْوای .
زیاره أمین الله – نگاره از العتبه العلویه المقدسه

یَا جَابرُ! ما یَتَقرَّبُ العَبدُ إلَی الله تبارک و تعالی إلا بِالطّاعَهِ، و مَا مَعنَا بَرائَهٌ مِنَ النّارِ ولاعَلَی الله لأحَدٍ مِنکُم حُجَّهٌ، مَن کَانِ لله مُطیعا فَهُو لَنا وَلِیٌّ و مَن کان لِلّه عَاصِیاً فَهُو لَنا عَدُوٌّ، و ماتَنالُ وِلایَتُنا بِالعَمَل والوَرَعِ …

ای جابر! جز با اطاعت نمی‌توان به خداوند تبارک و تعالی نزدیک شد و ما برات آزادی از دوزخ برای کسی نداریم و احدی را برخدا حجّتی نیست. هر که مطیع خداست، دوست ما است و هر که نافرمانی خدا کند، دشمن ماست. به ولایت ما جز با عمل و ورع نمی‌توان رسید.

امام صادق (ع)

ماه خوب خدا

🌙 رمضان، ماه خوب خدا، شهر راز و نیاز، محمل مناجات و ابوحمزه ما، چه خوب شد که آمدی! دلم برایت تنگ شده بود. رمضان، ماه پایان دل‌آشوبی‌ها، فصل آغاز دل‌جویی‌ها، زمان قرآن به سر گرفتن ما خوش آمدی! رمضان، بی تو و سحرهایت، بی‌ تو و غروب‌هایت حال دل ما بد بود. اگر امسال هم سر تا به پا همراهت نیستم، مرا ببخش. باور کن دلم چیز دیگری می‌خواهد …

سلام بر تو از هر جهت ای آوردگاه قیام و تغییر. سلام بر تو که زنگ غم را از دل غمخواره ما بر‌میداری و سلام بر تو که برآورده شدن آمال و آرزوها در تو نزدیک می‌شود.

رمضان، ماه خوب خدا، دوستت دارم!

«وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَیْکَ مُتْرَعَهً.»
و سرچشمه‌‌های امید به تو، پر آب است.

دعای ابوحمزه ثمالی.