❄️ روز بهغایت سردی بود. داشتم از مرکز بر میگشتم خانه. به سکوی یخزده نزدیک خانه نزدیک شدم. اشکهای یخزده به توری ورودی اسکله توجهم را جلب کرد. صحنه آشنایی بود. مرا یاد آرایش چشمانت و کاری که با چشمانم کردهاند انداخت. به خانه که رسیدم، نوشتم:
خیال روی ماه تو،
صراحی سیاه دیدگان تو،
به چشم من نمور شد،
یخ زده در سکوت محض
نمه نمه بلور شد…