💤 دیشب تا صبح در آغوشش کشیده بودم. پوستش را احساس میکردم. تنش بهشت بود. صبح بیدار شدم و از این رویای شیرین، تمام روز را خمار بودم.
شدی شراب و شدم مست بوسهی تو شبی
سیمین
کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را؟
💤 دیشب تا صبح در آغوشش کشیده بودم. پوستش را احساس میکردم. تنش بهشت بود. صبح بیدار شدم و از این رویای شیرین، تمام روز را خمار بودم.
شدی شراب و شدم مست بوسهی تو شبی
سیمین
کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را؟