⚖️ در فیزیک رهیافتی برای درک پدیدههای اطرافمان وجود دارد که سعی میکنیم ببینیم یک سیستم در حدهای مختلف چگونه رفتار میکند. آن موقع با در نظر گرفتن شرایط خاصی، میتوانیم حدس بزنیم که در میانه چه رخ میدهد. مثلا به این فکر میکنیم که در زمان بینهایت یا دمای زیاد یا فواصل دور چه اتفاقی میافتد و در زمان، دما و فاصله صفر چه. یک بسط دمای بالا مینویسیم و یک بسط دمای پایین به این امید که لااقل درک خامدستانهای از رفتار سیستم در دماهای میانی پیدا کنیم. خیلی از اوقات هم، دست خالی از این رهیافت برنمیگردیم.
دیرگاهی است بر این باورم که این روش برای سنجش عیار آدمها هم کار میکند. بزرگترین رویای هر کس و پیشپا افتادهترینشان — که واکنش فرد است در لحظه به رخدادهای پیرامونش — به ما میگوید که او تومنی چند صنار با بقیه توفیر میکند. همانطور که در شرایط سخت آدمها نشان میدهند که چند مرده حلاجند. شرایط سخت، کران بالای عملی و رویاهای بزرگ، کران بالای نظری عیار آدمهاست.
مشکل اما مثل همیشه در اندازهگیری بزرگترین رویای هر شخص است. ما بزرگترین رویاهایمان را گاهی در یک عمر آزگار برای کسی بازگو نمیکنیم و کمتر کسی میتواند از سر ضمیر ما آگاه شود. بزرگترین رویاها گاهی چون راز سر به مهر با صاحبانشان به گور میروند. کمند آنهایی که کسی را دارند که بزرگترینروهایشان را برایشان تعریف کنند و کمترند آنهایی که رویاهای بزرگی در سر داشته باشند.
به راستی ما برای چه کسی رویاهای بزرگمان را نقل میکنیم؟