لفظ‌ها

💭 در میان فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف، لفظ‌های گوناگونی برای سلام و احوال پرسی یا چیزهای این چنینی وجود دارد؛ مثلا در فارسی می‌شود با سلام، درود یا صبح بخیر روزت را شروع کنی و با خداحافظ، بدرود یا می‌بینمت هم تمام. در میان مریدان مرتضی علی هم رسم بر این است که پایان مکالمه را با یا علی و جواب علی یارت به پایان ببری. در حقیقت این فرم‌ها حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و گاهی می‌شود آدم‌ها را بر اساس نوع لفظی که به کار می‌برند مختصراندازه‌‌ای طبقه‌بندی کرد.

با این وجود، در گذر زمان بعضی از عبارات معنی لفظی خود را از دست می‌دهند یا دچار تغییر می‌شوند یا این‌که اصلا از سکه می‌افتند. مثلا در فارسی یا ابالفضل، إن شاء الله و عزت زیاد به ترتیب دچار این فرایندها شده‌اند. گاهی هر کدام از این فرایندها موقع نوشتن یا صحبت کردن به یک زبان دیگر هم اتفاق می‌افتد. مثلا من هر بار که در انگلیسی از عبارت I was lucky استفاده می‌کنم در فارسی منظورم به لطف خدا بوده و در باورم همیشه به لا موثر فی الوجود الا الله ارجاع داده می‌شده. این اتفاق گاهی هم در برخورد با آدم‌های مختلف به طور متفاوتی رقم می‌خورد. مثلا من هر بار که چیزی شبیه به no worries می‌گویم منظورم در فارسی تهرانی عیب نداره و در لهجه اصفهانی طوری نیست و در رویارویی با آن یار دلنوازم منظورم دقیقا فدای سرت است!

برای من لفظ‌ها و بازی با کلمات و داشتن طیفی از واژگان برای حرف زدن و نوشتن خیلی مهم است. دریغ که بیرون از فارسی دست و پایم عجیب در پوست گردو است و انگلیسی هم توانش آن‌قدرها نیست که باید باشد. بماند که برای از او گفتن و نوشتن در هر زبانی و به طور جهان‌شمولی پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است. این مشکل هم فقط در مقیاس واژه و جمله نیست که در همه ساخت‌های زبانی خودش را نشان می‌دهد؛ حتی غزلی نیست که در وصف او کامل گردد! شاید اصلا برای وصفش آیه باید نازل شود. چه کنیم که محمد (ص) خاتم النبیین بود و قرآن آخرین منزل آیات وحی!